غمت در دلم.
زخمت بر سینهام.
اشکم بر مظلومیتت.
نگاهم بدرقه پایت که تاریخ را پرصلابت پیموده ای!
زنم،مادرم، دخترم، چادر حقارتت را بده من بر سر کنم که تو آزادی و رها
تو چون ایران من تاریخ را شکست دادهای!
چه در اوج افتخار چه در چنگال دشمن اسیر!
سفره خالی و شکم کودکان معصوم گرسنه را و خجالت و سرافکندگی مردت را با زحمت و کار و تلاش یا نهایت با فروش تنت و حلق آویز روحت جبران کردی
ای مقدس همیشه سنگسار تاریخ.
زن، مادر، بوسهام بر دستت. گونه خیسام بر پایت. بار غم ظلمتت بر پشتم تا تو هم نفسی بکشی
حکومتها در تاریخ حراجت کردند به اسارت برده اند و یا به بستر کشاندنت
سینه بریده بر دار آویخته و سنگسار شده ای و تصاویرت غم انگیزترین البوم تاریخ جهان است!
تو خالق انسانی، تو نافرمان و شورشی، سیب تاریخ خدا را گاز زده تف کرده ای! چون گوهر سنگ مایه وجودت امر و نهی و دستور را بر نمی تابد
مریم و عذرا یا فاطمه زهرا تو هیچ کدام نیستی چون در باغ بهشت خدا ساز نافرمانی زدی که آزاد و آزاده باشی!
زن مادر
تو فرا مذهبی، فرا سیاستی، فرا بشری! تو مادری تو خالقی و آفریننده!
بار درد و غم و اندوهت به دلم . جای زخم شلاق تاریخ بر تنت برقلبم .
ای اسیر همیشه یاغی. عاشق همیشه ناکام . ستیزه گر ناآرام
مادرم، زنم، دخترم! حاکم خانه و خیابان و میدان کارزار، جنگجوی بی سلاح اسم مقدست کابوس دیکتاتورها!
بوسه ام بر دستانت که پینه زمخت اسارت تاریخ را دارد
مرگ، زندگی، ترس و مرد را با لبخندی به تمسخر دوره گردی تاریخ گرفته ای
مادرم، زنم، دخترم، تاریخ و انقلاب را تو رقم خواهی زد