۳۸ سال اعدام و جنگ و شلاق و زندان مرا چون شاگردان مدرسه ای تربیت سلاخی کرده است.
هر چه به یاد میآوریم با بوی خون و مرگ آغشته است
وقتی قفس هوایی ایرفرانس به زمین نشست و جغد شوم عمامه بهسر یکراست رفت گورستان؛ نسخه شادی و پیروزی و آزادی را خواند، جغد کینه پرواز بالهای سیاه آغشته به بیرحمی را بر سر ایران کشید و افتتاح مدرسه ای را اعلام کرد که در آن به شاگردان میاموختند که چگونه
– میتوان هرکس را بدون هیچ جرمی کشت!
– میتوان پدر، فرزندش را یا پسر، مادرش را قربانی پیشرفت خود کند!
– میتوان موش دیوار همسایه بود و با کینه بیمورد آنان را لو داد و برایشان پرونده ساخت!
– میتوان یکشبه زاهد و عابد شد و جای مهر بر پیشانی نشاند!
-میتوان بدون ذره ای وجدان و شرف اسلحه بدست گرفت و آتش به اختیار شد!
-میتوان … میتوان… میتوان … و … و ..
وقتی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ رژیم شاه فرو ریخت و جغد شوم بر تخت قدرت جلوس کرد فقط اهرم زور عوض شد و انتقال قادر شد بجای انتقال قدرت، قدرتی که بر اساس قانون باید به ملت داده میشد ، جغد عمامه بسر آنرا دزدید. دروغ، زهری اخلاق کش که کورش کبیر هم از خدا میخواهد ایرانیان را از خشکسالی و دروغ محفوظ بدارد با حضور جغد شوم عمامه به سر دروغ بر فضای ایران پراکنده شد از همان روزهای ابتدایی حضور جغدهای عمامه سیاه و سفید، دروغ گفتن رواج یافت و کودکانی معصوم و بی گناه مجبور میشدند با توصیه پدر و مادرانشان وقتی به مدرسه میرفتند به دروغ بگویند پدر و مادرانشان ، نماز میخوانند، حجاب بر سر دارند، مشروب و موزیک و رقص و شادی در خانههایشان نیست!!
نسل آن سالها امروز به میانه سالی رسیده است و از شاگردی به استادی و ارثیه شوم دروغ در میان چند نسل چون نقل و نبات پخش شده است
و امروز شاهد وعدههای به ثمر رسیده جغد شوم هستیم که در گورستان بهشت زهرا نوید آنرا میداد که مرگ و نیستی سمبل افکار این صنف شیّاد است
او میگفت نوزادانی که در گهوارهها هستند محافظان انقلاب من خواهند بود.
نوزادان سال ۵۷ امروز حدود ۳۹ ساله هستند و بچه مدرسه رو سال ۵۷ حدود ۴۵ سالهها هستند و نسل میانی هم چیزی حدود ۱۵-۳۰ سالهها میباشند. سم کشنده دروغ و ریا و تظاهر ، آمیخته به خشونت ، اعدام خیابانی ، شلاق و قطع عضو بدن و چشم از حدقه درآوردن خیابانی طی ۳۸ سال چون قطره چکانی مسموم در کالبد ملتی چکانده شده است، ارث شوم جغد سیه برای بازماندگانش دزدی غارت و چپاول و برای ملت بدبختی و فقر ، اعتیاد، فحشا و بیکاری دولتی بوده است و ثمره همه این سالها ملتی رای چه بیرحم کرده است. کالبدشناسی افکار، گفتار، کردار ملت ایران نشان میدهد دچار بیماری شده است.
بیماری، دروغ، تظاهر، بیتفاوتی، سودجوئی، بی اخلاقی! و بیرحمی در انصاف و دوری از وجدان فضاهای مجازی ایرانیان آلودهترین در گفتار و نوشتار در جهان شناختهشده است
شرم و خجالت بر کسانی که چنین عناوین پست و حقیر به نام ایرانیان ثبت میکنند. فحاشی، حرمت شکنی، توهین و افترا شایعه گویی قرصی مسکن و آرامبخش برای بخش عظیمی از مردم ایران است.
چه بیرحم شدهایم، خشونت اسلحه خمینی امروز تبدیل به قلم و میکروفن شده است. برای نابودی هر چیز یا هر کس که با ما همسو نیست
ملتی که در طول تاریخ کشورشان ، واژه و کلمات افتخار و غرورشان را میساخت وقتی قلمهای بزرگانی چون فردوسی، حافظ و سعیدی و مولانا و … با همین واژهها و کلمات آثاری بوجود آوردند که نه ایرانیان بلکه جهانیان به آن میبالند و چه بیرحم شده ایم …
محمود سرابی - لندن